سخن گفتن با مادر در دوران جنینی
در دوران بارداری خدیجه کبری، فاطمه علیها السلام از درون شکم مادر با وی سخن می گفت، به برخی روایات در این زمینه اشاره می کنیم:
از خدیجه علیها السلام نقل شده است: در زمانی که به فاطمه حامله شدم، وی در شکمم با من صحبت می کرد
حملت بفاطمة کانت حملا خفیفا تکلمنی من باطنی; زمانی که فاطمه را باردار بودم، حملی سبک بود و از باطنم با من سخن می گفت
دهلوی نقل می کند : آن زمان که خدیجه به فاطمه حامله گردید، وی در درون شکم مادر، با وی سخن می گفت و خدیجه این مطلب را از رسول خدا پنهان می کرد. روزی رسول خدا بر خدیجه وارد شد، دید با کسی سخن می گوید، بدون این که شخصی نزد او باشد. فرمود: با چه کسی سخن می گفتی؟ عرض کرد: با کسی که در شکم دارم. حضرت فرمود: ابشری یا خدیجة هذه بنت جعلها الله ام احد عشر من خلفائی یخرجون بعدی وبعد ابیهم; بشارت تو را ای خدیجه، این [را که در شکم داری] دختری است که خداوند او را مادر یازده تن از جانشینان من قرار داده است; که ایشان پس از من و پدرشان علی علیه السلام به عنوان امام خارج می شوند
آمدن حور العین و زنان بهشتی هنگام ولادت حضرت زهرا علیها السلام
حضرت خدیجه علیها السلام به زنان قریش و بنی هاشم پیغام داد که زمان وضع حمل من نزدیک است، مرا در این امر یاری نمایید، ولی آنان پاسخ دادند: ای خدیجه! چون تو در ازدواجت از سخنان ما سرپیچی نمودی، و محمد یتیم را به همسری برگزیدی، ما نیز تو را یاری نمی کنیم. خدیجه از این جواب سخت غمگین و ناراحت شد، در این هنگام چهار زن، همانند زنان بنی هاشم وارد شدند، در حالی که خدیجه از دیدن آنان هراسان شده بود، یکی از آن چهار زن به خدیجه گفت: غمگین مباش، پروردگارت ما را برای یاری تو فرستاده است. ما خواهران و یاوران تو هستیم. من «ساره » هستم، این «آسیه دختر مزاحم » رفیق بهشتی تو است و این هم «مریم دختر عمران » است و این یکی «کلثوم خواهر موسی بن عمران » است، خدا ما را برای کمک به تو فرستاده است تا یاور و پرستار تو باشیم
یک نفر از آن چهار زن در سمت راست خدیجه، دومی در طرف چپ او، سومی در پیش رویش، و چهارمی در پشت سر او نشستند و فاطمه پاک و پاکیزه تولد یافت
پس از تولد آن حضرت، ده نفر حور العین، که در دست هر یک ظرفی بهشتی پر از آب کوثر و یک طشت بهشتی بود وارد شدند و حضرت فاطمه را با آب کوثر شستشو دادند و سپس در میان پارچه ای که از شیر سفیدتر، و از مشک و عنبر خوشبوتر بود پیچیدند حضرت فاطمه علیها السلام در هنگام ولادتش حور العین و بانوان عالی مقام یاد شده را کاملا شناخت و با ذکر نام به تک تک آن ها سلام کرد
نورانی شدن مکه و جهان با نور ولادت فاطمه علیها السلام
کرامت دیگری که برای آن بانوی بزرگ اسلام ذکر شده، این است که چون آن مولود مقدس پا به دنیا نهاد، نوری از طلعت او ساطع شد که پرتو آن به تمام خانه های مکه وارد گردید، و در شرق و غرب زمین محلی نماند که از نور او بی بهره باشد، چنان که در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «فلما سقطت الی الارض اشرق منها النور زمانی که [فاطمه علیه السلام] به دنیا آمد، نور از او ساطع گشت
در قسمت دیگری از این روایت می خوانیم: و بشر اهل السماء بعضهم بعضا بولادة فاطمة و حدث فی السماء نور زاهر لم تره الملائکة قبل ذلک ; بعضی از اهالی آسمان به برخی دیگر ولادت حضرت زهرا را بشارت می دادند، و نور بسیار درخشانی در آسمان حادث شد که فرشتگان قبل از آن نظیرش را ندیده بودند در روایت اهل سنت آمده است: فلما تم امد حملها وانقضی وضعت فاطمة فاشرق بنور وجهها الفضاء ; آن هنگام که مدت حمل فاطمه تمام شد، خدیجه او را به دنیا آورد، و به نور جمال او، فضا روشن و منور گردیداین نور در روز قیامت آشکارتر خواهد شد، چنانکه از ابن عباس نقل شده که در روز قیامت، اهل بهشت ناگهان متوجه می شوند که بهشت همانند روشنی روز توسط خورشید، روشن شد، سؤال می کنند که خدایا فرمودی «در بهشت خورشیدی وجود ندارد پس این نور چیست؟ جبرئیل جواب می دهد، این نور خورشید نیست بلکه نور خنده فاطمه و علی علیهما السلام است
سجده هنگام ولادت
کرامت دیگر آن حضرت این است که به هنگام ولادت به سجده افتاد، چنانکه از خدیجه کبری نقل شده است: «فولدت فاطمة، فوقعت علی الارض ساجدة رافعة اصبعها; هنگامی که فاطمه به دنیا آمد، به روی زمین به حال سجده افتاد در حالی که انگشت خویش را بالا گرفته بود
گفتن شهادتین هنگام ولادت
کرامت دیگر آن حضرت این است که هنگام ولادت، به توحید و رسالت و ولایت شهادت داد. امام صادق علیه السلام در این رابطه می فرماید: فلما سقطت... فنطقت فاطمة بالشهادتین و قالت اشهد ان لا اله الا الله و ان ابی رسول الله سید الانبیاء و ان بعلی سید الاوصیاء و ولدی سادة الاسباط ; بعد از اینکه پا به دنیا گذاشت ... سخن خود را با شهادتین آغاز نمود و گفت: شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست، و پدرم فرستاده خدا و سید و سالار پیامبران است و همسرم سید اوصیاء، و فرزندانم سید و سالار نوادگان رسول خدا هستند.»
روایت فوق، اولا نشان می دهد که آن حضرت به هنگام تولد سخن گفته و دیگر این که از آینده و همسری خود با علی علیه السلام و امامت فرزندان خود خبر داده است
جامه بهشتی
از ابن جوزی نقل شده است: در هنگام زفاف فاطمه علیها السلام (بعد از دادن جامه عروسی خود به فقیر) جبرئیل به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده، عرض کرد: یا رسول الله! پروردگارت سلام می رساند، و مرا نیز فرمان داده که به فاطمه سلام برسانم و برای فاطمه جامه ای از دیبای سبز از جامه های بهشتی فرستاده است. فاطمه بعد از پوشیدن لباس نزد پدر آمد، حضرت با عبای خود، و جبرئیل با بال های خود آن جامه را پوشاندند تا نور آن باعث آزار دیدگان نشود
هم صحبتی با ملائکه
دانشمندان شیعه و سنی معتقدند که بعد از پیامبر اکرم یقینا انسان هایی بوده اند که هم سخن ملائکه قرار می گرفتند، منتهی در مصداق آن اختلاف دارند
از کرامت های مهم حضرت این بود که بعد از پدر، با ملائکه هم صحبت بود
امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «فاطمة بنت رسول الله کانت محدثة ولم تکن بنبیة انما سمیت فاطمة محدثة لان الملائکة کانت تهبط من السماء فتنادیها کما تنادی مریم بنت عمران ; فاطمه دختر رسول خدا، محدثه بود، ولی پیامبر نبود. فاطمه از این جهت محدثه نامیده شده است که فرشتگان از آسمان نازل می شدند و با او همانند مریم دختر عمران گفت وگو داشتند
فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله 75روز بیشتر زنده نماند و غم جانسوز داغ پدر، قلب او را لبریز کرده بود، به این جهت جبرئیل پی در پی به حضورش می رسید و او را در عزای پدر تسلیت می گفت و تسلی بخش خاطر غمین زهرا بود، و گاه از مقام و منزلت پدر بزرگوارش سخن می گفت و گاه از حوادثی که بعد از رحلت او بر فرزندانش وارد می گردد، خبر می داد. امیر المؤمنین علیه السلام نیز آنچه جبرئیل املاء می کرد، همه را به رشته تحریر در می آورد و مجموعه این سخنان در کتاب ویژه ای جمع آوری شده، که به نام "مصحف فاطمه" یاد می شود. در زیارت نامه حضرت می خوانیم: السلام علیک ایتها المحدثة العلیمة
حرکت گهواره
در روایتی می خوانیم : ربما اشتغلت بصلاتها وعبادتها فربما بکی ولدها فرؤی المهد یتحرک وکان ملک یحرکه; گاهی حضرت مشغول خواندن نماز و عبادت بود، فرزندش گریه می کرد، گهواره به حرکت درمی آمد، و فرشته ای بود که آن را حرکت می داد
غذای بهشتی
علی علیه السلام دیناری قرض گرفته بود که با آن چیزی تهیه کند تا شدت گرسنگی را از فاطمه علیها السلام و فرزندانش رفع کند. مقداد را دید که از گرسنگی شدید اهل و عیالش خبر می دهد، حضرت، دینار رابه او بخشید. بعد از خواندن نماز ظهر و عصر، پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: ای ابالحسن آیا شما چیزی در منزل دارید تا به منزل شما بیایم، علی علیه السلام بر اثر خجالت و حیاء از پیامبرصلی الله علیه وآله عرض کرد: تشریف بیاورید. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دست علی را گرفته و با هم وارد خانه زهراعلیها السلام شدند، او در حال نماز بود و پشت سر وی ظرفی بود که از آن بخار برمی خاست
وقتی صدای پیامبرصلی الله علیه وآله را شنید، از محراب نماز خارج شده و به پدر بزرگوار خویش سلام کردد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بعد از جواب سلام فرمودند: برای ما غذایی بیاور، خداوند رحمتش را بر تو نازل کند
فاطمه علیها السلام ظرف غذا را آورده، در مقابل پیامبرصلی الله علیه وآله و علی علیه السلام نهاد. علی علیه السلام سؤال کرد: ای فاطمه! این طعام از کجاست؟ من هرگز طعامی به این خوشرنگی ندیده و خوشبوتر از آن بوئی استشمام نکرده و خوش مزه تر از آن نخورده ام
رسول اکرم صلی الله علیه وآله دست مبارک خود را بین دو کتف علی علیه السلام نهاد، مختصری فشرد و فرمود: این پاداش دیناری است که تو در راه خدا دادی
آن گاه اشک رسول خداصلی الله علیه وآله جاری شد و فرمود: سپاس خدای را که ابا می کند که شما را بدون مزد و
پاداش از دنیا ببرد. ای علی! پروردگارت می خواهد آنچه را که بر زکریا جاری فرموده، بر تو نیز جاری نماید
آنگاه رو به حضرت زهرا کرد و فرمود: «ویجریک یا فاطمة فی المجری الذی اجری فیه مریم «کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انی لک هذا قال هو من عندالله; و تو را ای فاطمه در همان مسیری که مریم را حرکت داد، پیش برد. [چنان که قرآن می گوید:] هر گاه زکریا وارد محراب او می شد، غذای مخصوصی در آن جا می دید، از او می پرسید: ای مریم، این را از کجا آورده ای؟! می گفت: این از سوی خداست
قابل دقت است هرچند این غذا پاداش عطای علی علیه السلام است و کرامتی برای او به حساب می آید، ولی برای فاطمه علیها السلام نیز کرامت محسوب می شود; چرا که خداوند به احترام او چنین میوه ای را از بهشت فرستاده است
زیان نرساندن آتش به بدن فاطمه علیها السلام
انس می گوید: حجاج بن یوسف از این حدیث که عایشه دیده بود فاطمه علیها السلام با دست خود، غذای داغ دیگ را به هم می زند، پرسید. گفتم: بله، عایشه بر فاطمه زهراعلیها السلام وارد شد در حالی که غذا برای حسنین علیهما السلام آماده می کرد، ظرف غذا کاملا می جوشید، دید فاطمه با دست خود (بدون هیچ وسیله ای) دیگ جوشان را به هم زد، عائشه هراسان و فریاد زنان نزد پدر خود (ابوبکر) رفت، ماجرا را تعریف کرد، ابوبکر گفت: این صحنه را کتمان کن [و با کسی مطرح نکن] زیرا امر بسیار بزرگی است
این خبر به پیامبرصلی الله علیه وآله رسید، حضرت بالای منبر رفت، بعد از حمد و ثنای الهی، فرمود:ماجرای دیگ و آتش فاطمه زهرا را خیلی بزرگ و عجیب تلقی می کنند
«لقد حرم الله عزوجل النار علی لحم فاطمة ودمها وعصبها وشعرها وفطم من النار ذریتها وشیعتها... الویل ثم الویل، الویل، لمن شک فی فضل فاطمة خداوند آتش را بر گوشت و خون و رگ و موی زهرا حرام نموده است (هرگز به او زیانی نمی رساند) و شیعیان و فرزندان او را از آتش [جهنم] به دور داشته است... . وای بر شما، خشم و عذاب خدا بر کسی که در فضیلت فاطمه شک کند این نوع کرامت، ریشه قرآنی هم دارد، چرا که خداوند آتش را بر ابراهیم علیه السلام سرد و گلستان قرار داد، «یا نار کونی بردا وسلاما علی ابراهیم پس بعدی ندارد که بدن فاطمه را که انبیاء به او توسل جسته اند، بر آتش حرام گرداند
گریه هستی بر گریه زهراعلیها السلام
کرامت دیگر آن حضرت همراهی هستی، با رفتار او و از جمله گریه اوست. وقتی در لحظات آخر عمر پدر بزرگوارش اشک می ریخت، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «والذی بعثنی بالحق لقد بکی لبکائک عرش الله وما حوله من الملائکة والسموات والارضون وما فیهما; قسم به آن کسی که مرا به رسالت بر انگیخت همانا از گریه تو عرش خدا و ملائکه و آسمان ها و زمین و تمام موجودات گریستند
بیرون آمدن دست های زهراعلیها السلام از کفن
هنگامی که امام علی علیه السلام بدن زهراعلیها السلام را کفن کرد، وقتی که خواست بندهای کفن را ببندد فرزندان خود را صدا زد و فرمود: «هلموا تزودوا من امکم; بیایید از دیدار مادرتان توشه بگیرید.» حسن و حسین علیهما السلام فریاد زنان مادر را صدا می زدند، و می گفتند: وقتی که به حضور جدمان رسیدی سلام ما را به او برسان و به او بگو: بعد از تو در دنیا یتیم ماندیم. آه! آه! چگونه شعله غم دل از فراق پیامبرصلی الله علیه وآله و مادرمان خاموش گردد؟!
امیر مؤمنان می فرماید: «انی اشهد الله انها قد حنت وانت ومدت یدیها وضمتهما الی صدرها ملیا; من خدا را گواه می گیرم که فاطمه ناله جان کاه کشید و دست های خود را باز کرد و فرزندانش را مدتی به سینه اش چسبانید>>
ناگاه شنیدم هاتفی در آسمان ندا داد: یا ابالحسن ارفعهما عنها فلقد ابکیا والله ملائکة السماء ...; ای علی! حسنین را از روی سینه مادرشان بردار، سوگند به خداوند، که فرشتگان آسمان را به گریه انداختند
نام زهراعلیها السلام و نزول آب بهشتی
امام صادق علیه السلام فرمود: از ام ایمن نقل شده، که در راه مکه به جحفه به عطش شدیدی دچار شدم تا آنجا که جانم به خطر افتاد، پس رو به آسمان نموده عرض کردم: ای پروردگار من، مرا دچار تشنگی نموده ای در حالی که من خادمه دختر پیغمبرت می باشم؟ آن گاه دیدم که سطلی از آب بهشتی ظاهر شد، از آن نوشیدم. قسم به خانمم فاطمه زهراعلیها السلام که بعد از آن تا هفت سال گرسنگی و تشنگی بر من عارض نشد
فرستادن غذا از طرف خداوند براى حضرت زهرا
حضرت فاطمه علیه االسلام در پیشگاه خدا آن چنان معزز بود که بارها مورد عنایت خاص آسمانى قرار گرفته و موائد گوناگون از سـوى پـروردگار عالم نازل مى شد که اینک به برخى از آنها اشاره مى کنیم :
پیامبر عالى قدر اسلام به شدت گرسنه بود و ضعف و ناتوانى وى را از پاى درآورده بود ، او بــراى پاره نانى به اتاق هاى هریک از زنانش مراجعه کرد ، ولى آنان نیز طعامى نداشتند. سرانجام به خانه ى دخترش فاطمه علیه االسلام
سرکشید ، تا در آن خانه ى امید به مقصود رسد ، ولـى فاطمه علیه االسلام و بچه هایش گرسنه بودند و تکه نانى در آنجا نیز به دست نیامد.
هنوز چند دقیقه بیش نبود که رسول گرامى اسلام منزل دخترش را ترک کرده بود که مختصر طعامى از سوى یکى از همسایه ها بـــه آن بــانــو رسید. فاطمه علیه االسلام با خود گفت : سوگند به خدا، خود و فرزندانم گرسنه مى مانم ، ولى این تکه نان و گوشت را به پدرم مى خورانم، و لذا یکى از حسنین را به دنبال پدر فرستاد و او را دوباره به خانه اش دعوت کرد.
فـاطمه اهدایى همسایه را که دو تکه نان و مختصر گوشتى بود ، در یک ظرف سرپوشیده قرار داده بود ، چون پدرش دوباره به خانه او برگشت ، سـراغ طـعـام رفـت و آن را در برابر دیــدگان رسول خدا گذاشت ، ولى ظرف پر از گوشت و نان بود و فاطمه علیهاالسلام خـود نیز از این مائده ى آسمانى تعجب مى کرد و خیره خیره به آن تماشا مى نمود. رسول خدا خطاب به دخترش گفت : اى دختر گرامى! این طعام چگونه و از کجا رسید ؟
فاطمه علیه السلام جواب داد :
هو من عنداللَّه ان اللَّه یرزق من یشا بغیر حساب ، فقال : الحمدللَّه الذى جعلک شبیهه بسیدة نسا بنى اسرائیل فانها کانت اذا رزقها اللَّه شیئا فسئلت عنه قالت : «هو من عنداللَّه ان اللَّه یرزق من یشاء بغیر حساب»
آن از برکات و الطاف الهى است ، خداوند به هرکسى بخواهد بدون محدودیت عطا مى کند.
رسول خدا چون سخن دخترش را شنید فرمود : سپاس خدایى را که تو را همانند مریم سرور زنان بنى اسرائیل قرار داده ، زیــرا او نیز هــر گـاه مورد عنایت الهى قرار مى گرفت و خداوند برایش مائده مى فرستاد ، که جواب سؤال مى گفت : این طعام از جانب خدا است، او به هر کسى بخواهد روزى بى حساب مى دهد.
آنگاه رسول خدا على علیهالسلام را نیز به حضورش فراخواند و همگى از آن غذا خوردند و سیر شدند و زنــان و اهلبیت پیامبر نیز دعوت شدند و خوردند ، ولى غذا و مائده آسمانى به همان صورت باقى بود. حتى فاطمه علیهاالسلام براى همسایگان نیز از طـعـام آسمانى کـــه از الطاف خفیه الهى سرچشمه گرفته بود ارسال داشت. ... موائد آسمانى براى فاطمه علیهاالسلام در یکى دوبار محدود نمى گردد ، او بارها از خداوند خویش درخواست طعام کرد و پروردگار عــالــم نـیــز بى درنگ طعام بهشتى براى آن حضرت ارسال داشت از آن جمله :
روزى امیرالمؤمنین على علیه السلام به شدت گرسنه بود و از فاطمه علیه السلام طعام خواست ، ولى در خانه چیزى نبود.
فاطمه علیه السلام گفت : یا على ! در خانه طعامى نیست ، من و بچه هایت دو روز است که گرسنه ایم و مختصر طعامى هم کــه بود ، آن را به تو خوراندیم و خود در گرسنگى صبر کردیم.
على علیهالسلام از شنیدن این سخن فوق العاده ناراحت گشته و اشک در چشمانش حلقه زد و براى تهیه طعام زن و فرزندانش بــه بازار رفت و یک دینار قرض گرفت تا مشکل گرسنگى خانواده اش را برطرف سازد ، ولى نشد. چرا ؟! چون یکى از دوستانش گرفتار بود و گرسنگى و گـریه زن و بچه ها او را در بیرون از خانه آواره کرده بود ، او دنبال نان و پول بود ، ولى چاره اش بدون چاره ....
عـلـى از درد او آگــاه شد و مانند همیشه ایثار کرد و دیگران را بر خود و خانواده اش مقدم داشت و بدین وسیله یکى از دوستانش را کــه مقداد نام داشت خوشحال و خوشدل ساخت.
عـلــى علیه السلام دست خالى شد و نتوانست به خانه رود ، رو به سوى مسجد کرد و مشغول عبادت شد از آن سو پیامبر خــدا صـلـى اللَّه علیه و آله مأمور گشت شب را در خانه ى على بسر برد و لذا بعد از نماز مغرب و عشا دست على را گرفت و فرمود : على جـان! امشب مرا به مهمانى خود مى پذیرى ؟ مولاى متقیان سکوت کرد ، چرا که زمینه پذیرایى نداشت و فاطمه علیه السلام و حسنین گرسنه مانده بودند و پول تهیه نان و گوشت فراهم نبود ، ولى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله دوباره اظهار داشت : چرا جواب نمى دهى ؟ یا بگو : بلى ، تــا بـا تو آیم و یا بگو : نه ، تا راه دیگر پیش گیرم. على علیهالسلام عرض کرد : یا رسول اللَّه ! بفرمایید.
رسول خدا دست على را گرفت ، دست در دست او به خانه ى فاطمه علیه السلام آمد و با هم به خانه وارد شده و با زهرا دیدار کردند، فـاطمه علیه السلام در حال نماز و نیایش بود و خدا را مى خواند ، او صداى پدر را شنید و به سوى او آمد و خوش آمد گفت و سفره را باز کرده و غذاى مطبوع آورد ، تا گرسنگان را سیر کند و چاره نیافته ها را چاره ساز باشد.
على علیه السلام به فاطمه علیه السلام خیره خیره نگاه مى کرد و با زبان بى زبانى سؤال مى نمود : یا فاطمه ! این طعام از کجا ؟
پیش از آنکه فاطمه علیه السلام جواب گوید رسول خدا دست بر دوش على گذاشت و جواب داد :
یا على! هذا جزا دینارک من عنداللَّه
این غذا پاداش آن دینارى است که به مقداد دادى.
خداوند به شما جریان زکریا و مریم را تکرار کرد. و از طعام هاى بهشتى مرحمت نمود .
[ 15 / 1 / 1392برچسب:مقاله ای- درباره- حضرت- زهرا(س),
] [ ] [ Iman ][